هرروز هفته دلم را سوار بر تاکسیِ دربِ منزل میکنم و می فرستمش به سوی تـــــ .و می فرستمش به پا بوسیِ مزارت.... هرروز هفته دلم با گل و گلابِ در دستش میاید سرِ مزاره تـــــ .و و با عشـــــق می شوید سنگِ سفیدت را و با گلش زیبا میسازد آن را آنقدر که هرکه از کناره تو می گذرد محو تماشایت میشود و برایت فاتحه ای زیره لب میخواند زیرلب فاتحه ای میخوانند و بی خبرند ازا ینکه قرار است ثوابِ فاتحه هایشان به روحِ مرده ی من برسد تو که عند ربهم یرزقونی دیگر نیازی به این فاتحه ها نداری!:) خوب به یاد دارم اولین جمعه ای را که به دیدارت آمدم این قرار را گذاشتم و تـــــــــو سخاوتمندانه پذیرفتی:) دلم را هرروز می فرستم پیش تو تا بدانی این خواهره کوچکت می خواهد خاطراتِ تمام روز های زندگانیش با یادو نام تو ورق خورند.....تا بدانی این دل بدون تو در این دنیا تنها و بی کس است.. ... .. اما جمعه ها با روزهای دیگر هفته کمی فرق میکند...!!... جمعه ها خودم تاکسی میشوم برای دلم و پاهایم مرا می رسانند به سوی تو... جمعه ها جای گلاب اشک های این دلِ شکسته سنگِ سفیدت را میشوید و قلبم برایت گلِ سرخ میشود و مزین میکند مزارت را... جمعه ها من پیشِ امامم آبرو دارم به برکت نام زیبایت..... جمعه ها درنامه سیاه اعمالی که به دست مــــــــهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) می رسد در میان آن همه گناه کوچک و بزرگ.....این جمله آبرو میشود برای من"سرمزار شهیده گمنامی بود". نامت آبرو میشود برای من.............. من عاشقانه نوشته ام نامِ بی نامت را بر شیشه سیاه این دلم،تا خدا به حرمتِ نام مبارکت منور کند دلم را و پاک کند هرچه ناپاکیست از روی آن........ من میدانم............................... نورِِِ نامت بر قلبـــــِ من، روزی آنقدر مرا به خدا نزدیک میسازد که در آسمانها بسوی معراجش به پرواز درمی آیم......... تو را قسم به روشنی بخش همه نورها این قلب سند خورده به نام ربّم را بگیر و پله پله بالا ببر تا برسم به او که منقلب کننده و طبیبِ قلب هاست.... قسم به لحظه پاک جان دادنت و زیبایی که در آن لحظه رویت کردی..... نامــــ .ت را را عاشــــــــــقانه تا ابــــــد بر قلبــــــــــ .م حک میکنـــــــــم.....:( پ.ن:من این عشق پاکِ معنوی را به ارض و سماوات نمیدهم
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |